لیلا خاله
سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۲ ب.ظ
لیلا خاله" ببخشید که اشک هام برای خودِ تو نبود
من تصویر خیلی واضحی از "مادر" نداشتم مخصوصا توی این دهسال که گذشته تصویرش محوتر هم شده بود، تو حقیقیترین اتفاقی بودی که چهرهی مادر رو برام از گوشهی ذهنم میکشید بیرون.
من تمام مدت دیشب که زل زده بودم به دیوار، دلم تنگ شده بود برای اون حجم و عمق آرامشی که فقط خود مادر میتونست به وجود بیاره یا اینکه چطور اونهمه محبتِ بیتوقع توی روحش داشت. راستش دلم هم سوخت برای تصاویری که دیگه قراره برن یه گوشهی ذهنم تا انقدر محو شن تا از بین برن.
ببخشید که بیشتر از اینکه برام "لیلا خاله" باشی اونی بودی که شبیه "مادر" بود
آروم باشی و سفرت سلامت. هممون دوست داشتیم بهتر راهیت کنیم🖤
.
(پ.ن:
۱. مادربزرگمادریم رو مادر صداش میکردیم
۲. لیلاخاله میشد خواهر همون مادربزرگم که بعد از سکته رفت)
- ۰ نظر
- ۲۲ مهر ۹۹ ، ۲۲:۳۲