در خودم به اکتشافم، در جریانم و امیدوارم زندگی کنم.
بعد از به دنیا اومدنم، نقاشیم بد بود، ریاضی دوست داشتم، تجربی خواندم، کنکور هنر دادم، حالا طراحی صنعتی میخوانم؛ قبلش رو یادم نمیاد.
آپدیت زمستان 1401:
از پاییز 97 تا به الان که جملات بالا را نوشتم: کارشناسی طراحی صنعتیءام را گرفتم. زبان انگلیسیام پیشرفته شد. بزرگ شدم. لاغر شدم و دیگه در دستهی تو پر ها قرار نمیگیرم. علایقم در رشته ای که میخواندم تغییر کرد. برای سوالات "ارشد نمیخوانی؟ چرا حتی قصد ازدواج نداری؟" سر تکان میدهم. بیشتر چیزها برایم اهمیت زیادی را ندارند اما آن کمتری که باقی میماند حاضر تمام عمر باقی ماندهام را صرفش کنم. احساساتم را بیشتر بروز میدهم. یاد گرفتم که کمک بخواهم. از زندگی کردن کمتر واهمه دارم. به ورزش علاقمند شدم. نور خورشید اعصابم رو خورد نمیکند. حواس پرت شدم. موهایم بلند شد اما بیشتر می ریزد. راحت تر بیخیال میشوم.
فعلا همین.